English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9275 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjustable double endwrench آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustable U تعدیل پذیر
adjustable U تنظیم پذیر
adjustable U قابل تنظیم
adjustable U قابل تطبیق
adjustable <adj.> U قابلیت تنظیم قسمت های مختلف دار قالی
adjustable strap بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
adjustable spanner U آچارفرانسه
adjustable shelf صفحه متحرک
adjustable seat صندلی متحرک
adjustable lamp چراغ مطالعه قابل تنظیم
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
adjustable support پایه متحرک
adjustable plane U رنده درجه دار
adjustable thermostat U دماپای تنظیم پذیر
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
angular adjustable قابل تنظیم بطور زاویه ای
adjustable wrench آچار فرانسه
adjustable clamp گیره قابل تنظیم
adjustable channel مجرای قابل تنظیم
adjustable resistance U مقاومت متغیر
adjustable gib U پشت بند قابل تنظیم
adjustable condenser U خازن متغیر
adjustable lever U اهرم قابل تنظیم
vertically adjustable قابلیت تنظیم عمودی
adjustable dimension U بعد تعدیل پذیر
adjustable parameter U پارامتر تنظیم پذیر
adjustable antenna آنتن قابل تنظیم
adjustable buckle سگک قابل تنظیم
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
adjustable coupling U جفتگیری متغیر
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
continuous adjustable transformer U مبدل تنظیم پذیر
adjustable speed motor U موتور با دور متغیر
adjustable ceiling fixture آویز سقفی متحرک
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
adjustable waist tab نوار دور کمر قابل تنظیم
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
adjustable nut wrench آچار فرانسه
adjustable pitch propeller U ملخ با گام قابل کنترل
adjustable proportional module U نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
adjustable conduit attachment fixture آویز متحرک
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
inductor with adjustable air gap U پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
double zero U صفر2برابر
double out U 081 خارج
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in U 081 تو
double-six U دوطرفشش
double up U دولا شدن
double U اندازه دو برابر
double U دو برابر بزرگتر
double U دوبار
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p U پاروی دوسر
double U دواسترایک متوالی
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double a U زنای محصن بامحصنه
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double-take U واکنش دوگانه
double-take U یکه خوردن
on the double U فرمان بدو رو
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولاکردن
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double U دو نفره
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U بازی دوبل
double U دویدن
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U مضاعف
double U دولا
double U دو برابر کردن
double U دو برابر
double U تاکردن
double U :دوبرابر کردن
double U همزاد
double U دوسر المثنی
double U جفت
double U : دو برابر دوتا
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U مضاعف نمودن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U تصویر قرینه
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U دو برابرشدن یا کردن
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double refraction U شکست مضاعف
double refraction U انکسار مضاعف
double punch U منگنه مضاعف
double precision U دقت مضاعف
double precision U مضاعف
double precision U دقت
double poppy U گل هزاره
double pole U دو قطبی
double pole U با دو قطب
double pneumonia U اماس هر دو شش
double organs U اندامهای جفتی
double oxer U مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double window U پنجره دو جداره
double pica U حروف 42 پونط
double refraction U شکست دوبل
double sixes U جفت شش
double sixes U دو شش
double space U یک سطر در میان
double space U یک خط درمیان نوشتن
double star U دوتایی
double star U دوگانه
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape U نوار مساحی مضاعف
double shear U تنش برشی دوتایی
double seam U درز دوبل
double refraction U انکسار دوبل
double reverse U شوت برگردان به دروازه
double rhyme U شعر دو قافیهای
double row U موتور
double row U دوطرفه
double salt U نمک مضاعف
double salt U ملح مضاعف
double sampling U نمونه گیری چندگانه
double taxation U مالیات بندی مضاعف
double or quits U بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor U دوموتوره
double image U تصویر مضاعف
double ignorance U جهل مرکب
double hyphen U این علامت //
double hook U قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit U دوبله
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double guard U دفاع با دو دست
double helix U مارپیچ دوگانه
double header U دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header U دوسر
double hardening U سخت گردانی مضاعف
double frequency U فرکانس دوبل
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
double foul U خطای هم زمان دو بازیگر
double-digit <adj.> U دو رقمی
double integral U انتگرال دوبل
double junction U اتصال مضاعف
double minimum U جفت کمینه
double minded U بی ثبات
double minded U فریبنده
double minded U متلون
double minded U دودل
double mind U فریبنده
double mind U منلون
double mind U دردل
double lock U دوبارکلیدگردانیدن در
double line U خط مضاعف
double limiter U محدود کننده مضاعف
double length U طول مضاعف
double length U با طول مضاعف
double leg U زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot U گره دوبل
double knee U لوله زانویی دوبل
double kick U دو ضربه پی در پی
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double-glazing U شیشهدوجداره
double scull U پارویدوبله
double ring U گوددوبله
double reed U نوعیآلتموسیقیدوبله
with double cream U با کرم یا خامه زیاد
double plate U صفحهیدوبله
double pennant U پرچمدوگوش
double flat U نتسفیددوتایی
double bend U پیچدوبله
double boiler U حمام آب
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double knotting U گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker U اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double seat U صندلیدونفره
double sharp U نیمپردهبالاییجفتی
double sink U سینکدوتایی
double-glaze U پنجرهدوجداره
double room U اتاقدونفره
double cream U خامهزیاد
double bluff U دروغدرروزروشن
double bill U مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com